حیات خلوت یک پرنده

اینجا زندگی خالی می شود از هر خلوتی

حیات خلوت یک پرنده

اینجا زندگی خالی می شود از هر خلوتی

پرواز شهید

صدای بال ما بود, در های های کوچه

 خاموش پر گرفتن, در انزوای کوچه

 پرواز را چه گویند, بی بال و پر پریدن

 تا آسمان قدسش, راهی ز کوچه دیدن

1383

/ریحانه/

آسمان من

فرش آبی اتاق من, هرگز آسمان نمی شود

 ابی بی بکران تو و, تا ابد رها نمی شوم

 دستهای تو دور از من است

آسمان من! کجاست بال من!؟

20مهر90

/ریحانه/

پرواز عقابها را باور کن

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.

بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.

جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یکجوجه خروس نیست.
او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی.
تا اینکه یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند.
عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.

اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت...

تو همانی که می اندیشی، هیچگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی؟ پس به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.

گابریل گارسیا مارکز

پرواز برای عشق الهی

همه ی عمربه مادرم گفتم کم توقع نباش...
قانع نباش.
 این کفر است به قدرت لایزال الهی
 وعشقی که او برای نثار به ادمیان در دلش مانده..
 بخواه از او
و پذیرنده ی عشقش باش
 او می خواهد بدهد تو ناز بکش, غرور برای چه؟
از کوچکیت خجالت می کشی!؟
 شرمنده ای نکند لایق عشقش نیستی؟
او روحش را در جسم خاکی و پست ما ودیعه گذاشته
 تو از خود اویی
و نه این تو نیستی,
  خود اویی..
مانع نباش ای خاک
ای زمین بپذیر
 او تنها هستی بخش و همیشه سبز کننده است
ریحانه/ 8 بهمن 90




لطفا با ذکرمنبع و گوینده از یادداشتها استفاده کنید.

باور هایم

معتقدم هیچ گوشی سزاوارتر از گوش گوینده برای شنیدن نیست.


هر جایی که باشم ارزشمند است: ارزشمندیش به توجه خود من به اونجاست, توجه من ارزشمند است چون من برای خودم ارزش قائلم پس قطعا ارزشمند خواهد بود. 



 شمایی که دنبال قدرت هستید.


بهترین بودن و پرداخت بهترین هزینه یادت نره... جان گوردون-قائده بازی

نتیجه ها

  برای اینکه پول در اختیار ما باشه ما نباید در اختیار اون باشیم.


درس هایی از رابرت کیوساکیی


موفقیت هایت

بیان و اندیشه به موفقیت ایمان ساز هست و ایمان عین موفقیت...


و موفقیت یک مسیر است نه یک مقصد

 

 موفقیت مثل توپی است ه هر وقت به ان می رسی باید ان را به جلو پرت کنی وگر نه دور خودش می چرخد.

بالهایت را بشناس

در همه ی روزها و شب ها همه ی چیزهایی که درک کردید در شما هست اگر درک نکردید در شما نیست.

ما هیچ چیزی را که خارج زا ماست نمی اموزیم.

در دو حالت نگران داشتن ها و نداشتن ها نباید بود, خدا در همه ی ما هست.

فقط یک نگاه روشن و ارام و اعتماد و توکل, همه ی برنامه ها را پیش می بره.

دوبال برای پرواز لازم هست...

برای اندیشه بشری که همه چیز خلق می کند

(بیندیشی و خلق کنی عین من : یادم رفته ایه کدام سوره بود)

اون دوبال؛ بال باور و بال روحیه شما اند انها را بشناسید.(تکنولوژی فکر دکتر ازمندیان)

سه دسته

ادم ها سه دسته اند

به دنبال قدرت

به دنبال موفقیت

به دنبال ارتباط

اگر کتاب قاعده ی بازی جان گوردون را بخونید می بینید که باید قدرت خودتون را شف کنید تا هررا سه داشته باشید و بهترین بهترینها باشید>>همونی که می خواهید.

افکارتو انجام بده

اوستای من تو بیمه همیشه از اینکه من به پول فکرنمی کنم ناراحت و نگرانند ولی استاد عزیزم یک دونده می دونن که برای اینکه پول در اختیار ما باشه ما نباید در اختیار اون باشیم- کتاب بابای دارا بابای ندار-. راستش کمی سخته که تو جامعه امروز روی اعتقاد خودم- یک دونده- بمونم باید و باید به نصیحتهای اوستا هم فکر کنم و به پول اهمیت بدم به شکل درست + حفظ اعتقاد درست. بعضی از ما باید به سمت کارافرین بریم تا احساس موفقیت کنیم و این یعنی اوج ازخودگشتگی و پرداخت هزینه تا به خواسته ی بزرگمون برسیم>>کارهای متفاوت و بزرگ در کنار هم به صورت یکپارچه و کشف قدرت هستی. تا برای کارهای کوچیکتون پی گیر نشید به سمت موفقیت نرفتید و این کارهای پراکنده داشتنشون از نداشتن بدتر هست چون نرسیدن به هدف را گوش زد می کنه و انرژی را تحلیل می بره. تمرکز ذهن و قدرت یعنی بلند شین و افکارتون را سامان بدین..باور می کنید چند هفته پیش بی مقدمه رفتم شهرداری و در ارتباط با ادم ها و کاری بی نهایت جدید و تازه یک پروژه عمرانی بزرگ را که تو جهان فقط ژاپن انجام داده پیگیر شدم و اونها مدام ازم می پرسیدن شما از تهران اومدین ؟نه- مدرکتون عمرانه؟نه -حرفه تون چیه؟؟؟؟؟و ...؟ ولی با همین تعجب ها از جسارتم استقبال کردن و کار در جریان هست و من بی نهایت ازش انرژی می گیرم و همین ارزش داره حتی از درسم بزنم.چون به قدرت می رسم

دیدن قدرت ها

 

اگر گاهی احساس کوچکی کردین نترسین. اعتماد به نفستون را از دست ندین.این از بریدن نیست از بزرگ منشی است داشتن منشی بزرگوارانه. و شهامت در اعتراف یعنی عذت نفس

این احساس کوچیکی را تبریک می گم(گفتم باید از صفر شرع کرد)این یعنی به درک و ارزشمندی خودتون و به دنیای بالای سرتون اعتقاد پیدا کردین و چشم بینایی دارین برای دنیا های بزرگتر پس به سمتش خواهید رفت.

برای همه ی ما کم پیش می یاد اعتراف بکنیم. کمش خوبه و داشتنش هم خیلی خوبه.

هدفت را بشناس

اگر می گویید:

دستم به کار کوچیک نمیره>>شما هم کارفرین خواهید بود>>>ولی یادتون باشه کارافرین موفق از کار کوچیک شروع می کنه تا این وجود کستردشو خرد کنه و از ذره ذرش استفاده کنه...من همیشه یاد سوله ی بزرگ متروکی که دیدم می افتم.اون کار بزرگ با هزاران امید و ارزو و برنامه و هدف و ایمان طرح ریزی شد و از یک ذهن پر انرژی و جسور با تلاش و هزینه خلق شده بود ولی هیچ وقت به نتیجه نرسید. اقای یزدانبخش(مدیر پارتلاستیک و ایران چاشنی برادر یکی از بزرگترین کارافرینهای دنیا) یک شب نصیحتم می کردن: گفتن این لباس شیک را باید در اورد و از جارو کشی کف انبار شروع کرد وگر نه هیچ وقت از وسط به اون بالای بالا نمی رسی. دقت کنید هیچ بزرگ واقعی از وسط شروع نکرده همه از صفر یا زیر صفر اومدن بالا ولی ما متاسفانه همین وسط ایستادیم و به بالا نگاه می کنیم.

باید پایین بودن حالا ی خودمون را باور کنیم تا بتونیم اوج بگریم.. یک دونده سرعتی زمان پریدن و یا شروع دو اول به پایین ترین ارتفاع بر می گرده- حالت نشستنشو و گارد مخصوص را حتما دیدن-.. باید همیشه یادگیرنده و متواضع بود و به ارزش همه چیز پی برد و اونها را بزرگتر از خودتون بدونید و در خدمت باشید ولی اوستای من می گه هیچ وقت نگید در خدمتم- در مذاکرات می گه-به نظرم نکته جالبیه . حفظ موضع ولی پیش خودتون با ایمان به خدمتگذاری به همه و خودتون کارکنید. برای همین هم نباید اینقدر مثل دانشجوهای خوب به همه بگین استاد اینطوری اونها زیاد برای شما وقت نمی گذارن چون به نظر نمی یاد سودی توی این معامله زمانها باشه..

 باید یادمون باشه ما همیشه برای رسیدن به لذتی یا فرار از رنجی دست به انجام یه کاری می زنیم(رنج و لذت اهداف و ارزوها را پیدا کنیم)بدونید همیشه همه چیز تغصیر خودتونه پس هیچ وقت نمی تونید منتی ازکارتون به دیگران بگذارید درست عین این نوشتن های خود من. من الان مدیون شماام و بی نهایت سپاسگذارم که می دونم می خونید

عاشق فکر ایمان ژاپنی ها موقع تعظیم کردنم.

بازنگردی نکات و نصایح

به قول پسرخاله ی فقید بنده با چندسال تجربه ارشد دادن باید اول ببینید که واقعا چی از دنیا می خواهید و چقدر دوست دارید در چه رشته ای فعالیت کنید....این خیلی مهمه که برای چیزی که می خواهیم باید هزینه ای بپردازیم.....خیلی مهمه....هزینه خواستتون چیه؟

 

از سخنان ارزشمند یکی از شریعتی های زمان جناب ارشد ...

باید به چیزی که می خواهی و رسیدن به اون با تمام وجود ایمان داشته باشیم .......

 محال است که آدمی بتواند بیش از آنچه میسر می انگارد بدست آورد.
زیرا آدمی در بند توقعات خویش است.
پس آن آدمی بیشتنر بدست می آورد که به به وسعتی عظیم تر بیاندیشد.
.

این زمانهای تغییر باید همه چیز را ریوی یو کنیم.

من تازه چند روزه که به اینجا رسیدم

 خوشحالم ثبتشون می کنم تا باز تو زندگیم تکرار نشه و به شما هم که شرایط من را دارید انشالله کمکی کرده باشم.

با استادهام و دوستای موفقم از دور و نزدیک تو این یک سال زیاد در این مورد حرف زدم حتی رفتم پیش روانشناس مشاور.

اخرش فهمیدم باید بشینم و هر چی دارم و ندارم از موقعیتها تا افکار و منابع بنویسم روی کاغذ و خودم را میون اونها یک بار دیگه پیدا کنم.

(امیدوارم با نقشه ذهنی اشنا باشید)

 دختر دایی محترمم چندسال پیش یه نصیحتی به من کرد که هنوز یادم نرفته : گفت هر وقت هر کاری دوست داری بکن(بهش ایمان داری)...یعنی پشت کنکور هر لحظه هر درسی که واقعا دوست داری و همه ی توجهت را جلب می کنه بخون فقط یکی ( برنامه خشک خیلی بده- ادمین هم یه بحث قشنگ از بی هدفی داشتن تو پروفایلشون)... اگر اون درس دلت را زد و هی تکرار شد بدون این کاره نیستی سر خودت را کلاه نزار ببین ذهنت این فاصله مشغول چی بوده ...کار مثلا, خوب به همون بچسبید. قطعا موفق تر خواهید بود چون از همه انرژی تون استفاده کردین درس را به موقع اش درک خواهید کرد...پشیمونی در کار نخواهد بود چون دنبال علاقه مندی خود خودتون بودین .

 

یکی از دوستان بزرگترم ارشد می خونه و اماده ی دکتراست چندروز پیش برای من برنامه ریزی کرد که مرورو داشته باشم  گفت باهمین هم قبول می شم...شروع نکردم ولی جمله ی اقای ارشد و موقعیت مشابه خانم بهزادی منو به خودم اورد. حالا ایمان دارم که دانشکده کارافرینی منتظر منه. و این زمان می تونم نقشه ی راهم را روشن ببینم حتی اگر بین هزارجور برنامه ی متفاوت دیگه هم درگیر باشم با ارامش از وقتم استفاده می کنم وبی زمانی طی نمی کنم.

بی زمانی

. بی زمان یعنی نداشتنن ایمان و عشق به کار و توجه واقعی به زمان انجام ان کار.