ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
لطفا بر روی لینک موزیک زیر کلیک کنید.
پس اگر مقصد را نه اینجا،
در زیر این سقفهای دلتنگ و در پس این پنجره های کوچک
که به کوچه هایی بن بست باز میشوند
نمیتوان جست،
بهتر آنکه پرندهی روح،
دل در قفس نبندد
پس اگر مقصد پرواز است،
قفس ویران بهتر،
پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند،
از ویرانی لانهاش نمی هراسد.
"شهید سید مرتضی آوینی"
پرنده رفت و سفر کرد ولانه خالی ماند
هزار خاطره از وی درین حوالی ماند
پرنده رفت وازو آشیانه مانده به جا
سکوت مطلق وقحط ترانه مانده به جا
پرنده رفت ، غزل رفت خوش صدایی رفت
تمام آن همه زیبایی خدایی رفت
پرنده رفت ، سخن های آفتابی نیست
وبا پریدن او سرخ وسبز وآبی نیست
پرنده دایهء گل بود ، یار ومطرب باغ
پرنده عاطفهء محض بود ونور وچراغ
پرنده با گل صد برگ قصه خوانی داشت
به گوش نسترن و رُز غزل چکانی داشت
پرنده همنفس وآشنای مریم بود
پرنده بود ، گلاب وبنفشه بی غم بود
پرنده بود ، کسی ترسی از سکوت نداشت
غمی درخت انار ودرخت توت نداشت
پرنده بود ، اذان سحر شگوفا بود
چراغ مسجد آلاله ها مهیا بود
پرنده آمدن نور را خبر میداد
درون قلعهء شب ، مژدهء سحر می داد
پرنده رفت ، ولی مانده آب ودانهء او
به روی شاخهء بی برگ ، آشیانهء او
همیشه منتظرم تا پرنده بر گردد
دوباره قاصد زیبایی وسحر گردد
بی نهایت زیباست مثل روح بلند خودت
از حضورت ممنونم دوست عزیزم
پس اگر مقصد پرواز است،
قفس ویران بهتر،
پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند،
از ویرانی لانهاش نمی هراسد.
---------------------------------------------
وای که چه عظمتی داشته روح بلند مرتضی آوینی که اینچنین کلمات رو به بازی میگره و خنده ای از سر تحقیر بر این دنیای ویران میزنه و میخواهد بشکند این حصار تن و این قفس دنیا رو برای رهایی از تعلقاتی که متعلق به اونها نیست وپشت میکنه به همه داشتن ها
ممنون از شما و حسن انتخابتون........
با اجازه شما قسمتی از متن رو با نام خود شهید آوینی در وبلاگ میذارم
خیلی خوشم أومد از وبلاگت