حیات خلوت یک پرنده

اینجا زندگی خالی می شود از هر خلوتی

حیات خلوت یک پرنده

اینجا زندگی خالی می شود از هر خلوتی

فریاد پرواز

در رویاهای هنوز کودکانه ام
 تو را می بینم که چون باد می وزی
باد صبا را می گویم
 چون ابر می باری بر باغ های تشنه ی بی حاصل
 و چون جاری همیشه ی رود
 زمزمه می کنی نجوای سفر رادر گوش مردمان.
و باز می بینم تو را
 در انتهای جاده ی مه آلود زندگی
 در شولایی از نور
و با علمی در دست
که در باد تکان می خورد
 و می شنوم فریادت را که:
آی این منم...............
دختری از دیار شقایق ها
 از سرزمین اثیری رویاها
و آمده ام تا بگویم:
چشم ها را باید شست
 جور دیگر باید دید
طرز دیگر باید زیست
و آمده ام تا بر دیوار دلهاتان بنویسم
اینجا خانه ی خداست
و تنها به کسی باید پروانه ی زندگی بدهید
که عشق را می فهمد
 شکفتن گل را می فهمد
و پرواز پرستور ا می فهمد

و دیگر صدایی از تو نمی شنوم.




سروده استاد بزرگوارم

نظرات 2 + ارسال نظر
... دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:19 ق.ظ http://shobkalayi.blogfa.com/

سلام
با تشکر از محبتت
بله عکس برادر شهیدم هست
متن بالا را خواندم تا آنجا که نوشتی:
که در باد تکان می خورد
و می شنوم فریادت را که:
آی این منم
جالب بود اما به بعدش را نپسندیدم و بسیار پرشور بود
نوشتار را از اوج حماسی اش به پایین می کشاند
موفق

مینا یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 ب.ظ http://meslemina.blogfa.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد